حسن جان(ع)
روزي رسد كه يك حرمي را بنا كنيم
تا تَحتِ قُبه يِ حسني ات دعا كنيم
با اولين سلام به درب ورودي ات
ذكر دخول درب حرم را نوا كنيم
طفلانِ ما برايِ تو قُلَك شكسته اند
شادند از اينكه كُلِّ حرم را طلا كنيم
يك پنجره براي حرم جور ميكنيم
دردي كه بي دواست در آنجا دوا كنيم
بر رويِ قبر اُمِّ بنين مادر شما
آيا شود كه خانه ي سقا بنا كنيم؟!
حتماً براي شستن قبر رفيع ِ تو
با اين گلاب چشم حرم را جلا كنيم
گم گشته ديار محبت کجا رود
نام حبيب هست و نشان حبيب نيست
عاشق منم که يار به حالم نظر نکرد
اي خواجه درد هست و ليکن طبيب نيست
درباره این سایت